ابوالقاسم سعیدی، نگاهی به غرب،آمیزهای از شرق
ابوالقاسم سعیدی، نگاهی به غرب،آمیزهای از شرق
ابوالقاسم سعیدی، نگاهی به غرب،آمیزهای از شرق | به گزارش آتلیه اثرهنری شب ابوالقاسم سعیدی نقاش پرآوازه کشور در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار گردید. این مراسم که در 19 اردیبهشت برگزار شده با سخنرانی افرادی چون آیدین آغداشلو، گلی ترقی، محمدرضا عینی، مهرداد اسکویی و علی دهباشی همراه بود.
زندگینامه ابوالقاسم سعیدی
– متولد۱۳۰۴ اراك
– فارغالتحصیل دانشكده هنرهاى زيباى پاريس برگزارى نمایشگاههای متعدد انفرادى در فرانسه، بلژيك، اسپانيا، سوئيس و…
– شركت در نمایشگاههای گروهى متعدد در ايران و اروپا و آمريكا
– شركت در نمایشگاه پاييزه فرانسه و دريافت جايزه «نقاشى جوان» در سال۱۳۳۸
– عضو هیئتداوران و كميته تشكيلاتى نمايشگاه «نقاشى جوان» فرانسه در دورههای بعد
– شركت در بى ينالهاى تهران، پاريس و سائوپولو
– دريافت جايزه از دومين بى ينال نقاشى تهران۱۳۳۹
– دريافت جايزه بزرگ پنجمين بى ينال نقاشى تهران۱۳۴۵
– شركت در نمايشگاه «باغ ايرانى» موزه هنرهاى معاصر۱۳۸۳
– تنها نمایشگاه انفرادی ابوالقاسم سعیدی در بهار و تابستان ۱۳۹۴ در تهران برگزار شده است.
پس از عهد صفوی و بالاخص در دوران قاجار نگارگری ایران رو به افول و خاموشی نهاد. نقاشی ایران در این دوره به مانند کالبدی بی جان بود و هنرمندانی چون استاد کمال الملک هم نتوانستند تاثیر بسزایی در این هنر بگذارند، لکن در دوران معاصر گروهی از هنرمندان پا به عرصه نهادند که جان تازه ای را به نقاشی ایران بخشیدند. در این بین هنرمند جوانی نسبت به سایرین توجه بیشتری به نگارگری ایران داشت و آن کسی نیست جز ابوالقاسم سعیدی؛
مبنای آثار سعیدی درختان هستند. دید سعیدی به درختان رویکردی نو و انتزاعی بوده که این تاثیر هنر غرب را بر آثارش مشخص می کند. سعیدی از دوستان قدیمی سهراب سپهری بوده است. آن دو همراه با ناصر عصار نگاهی به هنر شرق دور داشته اند که سهم سعیدی به نسبت کمتر از آن دو نفر دیگر بوده است.
در آثار سعیدی مفهوم عارفانه باغ ایرانی ، روح لطیف شعر و ادب فارسی و صحنه های بزم نگارگری ایران در جای جای نقاشی هایش واضح و مبرهن است، نمایش رقص شاخ و برگ درختان و رنگ گذاری انبوه برگ ها به شکل دایره ،پس زمینه های تک رنگ حسی آشنا در آدمی را از خواب بیدار می کند ،گویی که او میراث دیدار هنر کهن نگارگری ایران است و بدون شک این سعیدی بود که پس از دویست سال خاموشی نگارگری در ایران با قلم سحر آمیز خود جان تازه ای به این هنر ناب ، ظریف و سرشار از احساس داد.
نقاشی های ابوالقاسم سعیدی مولود تمدن شرق و غرب است؛ الهام او از هنرمندانی چون گوستاو کلمیت در ریتم حرکت و رقص شاخ و برگ درختانش در فضا ملموس است، گویی خبری می دهند از معنویت که با موسیقی عارفانه ایرانی تلفیق شده و این است هنر دست استاد نقاش که مثلثی از شعر وادب ، موسیقی و نقاشی را بر روی تکه پارچه ای به نمایش گذاشته است و آرامشی معنوی در بیننده ی خود ایجاد می کند. در طی دو سده اخیر کسی که بتواند چنین میراثی را به جامعه هنری کشور عرضه کند به راستی یافت نمی شود و متاسفانه استاد ابوالقاسم سعیدی آن طور که می بایست تکریم و قدردانی نشده است و جامعه هنری ما هم در این موصوف بی تقصیر نیست، پس از رکودی طولانی در نقاشی کشور شخصی پیدا شد که ذوق هنر ایران را با نگاهی به آثار خاور دور و هنر دنیای غرب پیوند داد و بدون تاثیر از فضای هنری داخل کشور (سقاخانه) هنرش را آرام آرام به کمال رساند، کاش جامعه هنری در این دوران که فقر فرهنگی بیداد می کند، بهای بیشتری به این بزرگ مرد می داد و ای کاش دولتمردان ما قدر چنین هنرمندانی را بدانند که عمر خود را وقف ارتقای فرهنگ و هنر این سرزمین کرده اند.
داریوش شایگان، متفکر برجسته ایرانی، «ترکیببندی نقاشیهای سعیدی، با آنکه به استحالههای مکرر مزیناند، به فضای ظهور صور، حالوهوای بیوزنی میبخشند؛ نوعی سبکی سحرآمیز که در آن همه چیز تجسم جادویی بهشت هستی میشود. در آثار او، پرهیز از سایهپردازی و غیاب تاریخ از همین جا نشأت میگیرد. همچنین است تاکید بر ضیافت صور که بوم نقاش را چنان با بیزمانی بارور میسازد که همه چیزش گویی از گزند فرسودگی و ساییدگی زمان در امان است و دست آخر اینکه در آثار سعیدی نقوش چیزی نیستند مگر نشانههایی مرئی از عالمی نامرئی» .
شایگان ، داریوش؛ در جست وجوی فضاهای گمشده ؛ انتشارات فرهنگ معتصر ،۱۳۹۵
محمد شمخانى: اسطوره «سهراب سپهرى» در عالم شعر و پرداختن همزمان او به دنياى نقاشى، خیلیها را واداشته كه در غيابش به دوستى با او افتخار كنند و خود را از نزدیکترین دوستان اين هنرمند بدانند و بشمارند، آنقدر كه اینهمه ادعا با آن همه انزواى سپهرى نه جمع میشود و نه جور درمیآید. در اين ميان وقتى از خواهر سهراب درباره نزدیکترین دوستان برادرش میپرسند، او از دو نفر بيشتر نام نمیبرد كه يكى «ابوالقاسم سعيدى» است. از طرفى وقتى در شعرهاى سپهرى دنبال مفهوم درست و دقيق دوست میگردیم، بلافاصله به شعر «خانه دوست كجاست» برمیخوریم كه آن را به سعيدى نقاش تقديم كرده است.
شعرى كه دايره واژگان آن نيز یکجورهایی به دايره واژگانى سعيدى در نقاشى نزديك است و با مقدارى رمزگشايى يك سرى مناسبات ژرف ساختى ميان آن دو میتوان پيدا كرد.
سعيدى را تا آنجا كه بوده و كارهايش در ايران به چشم آمده، ما با درختهای او میشناسیم. درختهایی كه شاخ و برگ آنها بيشتر در ترکیببندیهای نقاش آمده است تا تنههای آنها. اينجا هم میتوان باز به يك ارتباط طنز ميان سپهرى و سعيدى اشاره كرد و آن اينكه اگر سپهرى تنههای درخت را با آن خلوت و خلوص ناب به تصوير میکشید، سعيدى شاخههای همان درخت را با «صميميت سيال»ى در فضا نقش میزد و بر پسزمینههای گرم و روشن و خالى میآورد و جالب اينكه در نگرش هر دو دوست و هر دو نقاش هم گوشه چشمى به واپسين جنبشهای هنرى قرن بيستم ديده میشود و به چشم میآید. آنقدر كه میتوان با تساهل در ترکیببندیهای سعيدى با تمام ظرايف و دقايق و ریزهکاریهای مينياتورى و ویژگیهای بر خود ايستاى آن، گوشه چشمى هم به آثار مينى ماليستى و «ساختار پويا»ى برآمده از آنها ديد و دريافت كرد. اين را بهویژه تقسیمبندی هندسى آثار او به بيننده میگوید و برآيند حركات افقى و عمودى نقاشیهایش. با تمام اين حرفها اما، سعيدى همچنان سالها بر ميثاق خود با طبيعت تكيه و تأكيد داشته و از شماى بيرونى و بازنمايى آن نيز بهنوعی غافل نبوده است. بهطوریکه ردپاى طبيعت و درخت و شاخههای آن را بهوضوح میتوان ميان آفرينه هاى او به تماشا نشست. درختهایی كه سر بهسوی تجريد دارند و از هماهنگى رساى رنگ و جلوههای ويژه نور میگویند و رابطه آنها با خط همان منحنیهای سرشاخه است و حركات مستديرى كه در هم میروند و مرز ملموس و مشخص آنها با رنگ تعيين میشود. در اين مورد شايد بتوان گفت كه نقاش بهترين و باشکوهترین بازگشت را به گذشته تصويرى و نگاه جوهرى و آرمانى هنرمندان قديم ايران داشته است. موردى كه بهغلط درباره مینیاتوریستهایی چون «محمود فرشچيان» و شاگردان او عنوان میشود و از آن با نام «مينياتور معاصر» يادمى گردد.
يك چنين بازگشتى به گذشتههای قومى و تصويرى شرق را در كار نقاشان بزرگى چون «گوستاو كليمت» هم میتوان يافت كه اغلب، با واسطه حضور انسان و بيشتر زن در تابلوهاى او نمود يافته است. رويكرد سعيدى اما آنقدر ايرانى است كه يكى از صراطهای مستقيم به هنر كلاسيك ايران بهحساب میآید. چيزى كه بعدها نيز بيش از هر قشرى موردتوجه تصويرگران کتابهای كودك قرار گرفت و بهطور مشخص در آثار كسانى چون «فيروزه گل محمدى » خود را نشان داد و البته نه با آن «صميميت سيال » و نه با آن خلوص و خلوت و سادگى و نه با آن ارزشهای مثبت فضاهاى منفى نقاشیهای سعيدى. نقاشیهایی كه خیالانگیزند و خيالى مینمایند، اما از محدوده جستوجوگر ذهن نقاش درمیآیند و فراتر و فروتر نمیروند. یکعمر پافشارى هنرمند در طرح اين ايده و اصرار بر گسترش كيفى (و نه حتماً كمى) آن نيز دستکم از يك واقعيت خبر میدهد و آن اينكه رسيدن به يك چنين مقصد و مأوايى هرگز تصادفى نبوده است. آنقدر كه مهاجرت او به فرانسه و اقامت هميشگى او در پاريس نيز نمیتواند فاصلهای ميان آن بهشت زمينى و آن زبان ذهنى بيندازد. تقسیمبندی هندسى تابلو به افق و آسمان و زمين و فاصلهگذاری او بين طبيعت زنده و بيرونى با طبيعت بیجان شايد تنها تغييرى است كه دورى نقاش از ايران براى نقاشیهای او در دهههای اخير به ارمغان آورده است. به اين قضيه میتوان همآیند شاخهها و تنهها و درخت شدن شاخهها را افزود كه در دورههای پيشين آثار و آفرينه هاى سعيدى کمسابقه بود و مینمود. آثارى كه از يك ويژگى منحصربهفرد نيز برخوردار بودند و آن طراوت و تازگى و تمیزی آنها در اجرا بود. به همين خاطر هم هست كه از اين هنرمند تقریباً هيچ تابلويى نمییابیم كه درخور امضايش نباشد و نوعى سهلانگاری را در اجرا و ارائه به خاطر بياورد و شايد همان وسواس نقاش هم بود كه بالاخره او را از ايران بيرون برد و در غربت نيز با اقبال خاصى مواجه كرد. اين نظم و نظام را آنها كه با سعيدى نشستوبرخاست و برخوردى داشته و دارند نيز تأييد میکنند.
«ابوالقاسم سعیدی . . . یکی از پنج نقاش بزرگ هنر معاصر ماست»
آیدین آغداشلو
آنقدر كه يكى از آنها ـ كه از پيشگامان هنر مدرن ايران نيز هست ـ نقبى به خاطراتش میزند و از تابلويى میگوید كه سعيدى بعد از دو ماه كار مداوم و مستمر روى آن پاره كرده بود. تابلويى كه نتوانسته بود او را درنهایت اقناع و ارضا كند و در كنار ديگر آثارش قرار بگيرد. اين خصلت را تنها در نقاشانى میتوان ديد و پيدا كرد كه حساسيت ذهنى بيشترى نسبت به عينيت آفرينه هايشان دارند.
كسانى كه كمتر به حواشى میپردازند و بيشتر به جا انداختن ايده و اندیشهشان توجه دارند . ايده و اندیشهای كه در كارهاى سعيدى روندى همگون و ریشهای همسان داشته و دارد. نقاشى كه براى يافتن ردپاهاى بيشترى از او حالا بايد به بيرون از ايران نگاه كنيم. چه او بيشتر عمر خود را در فرانسه گذرانده و مقيم فكر و فضايى رايج در آنجا بوده است. اين داستان از تحصيل او در دانشكده هنرهاى زيباى پاريس آغاز میشود و همانطور هم تا به امروز ادامه مییابد و مگر در موارد و مدتهایی هرگز قطع نمیشود.
سعيدى چهار بار در بى ينال هاى قبل از انقلاب شركت میکند كه شامل دومين ، سومين ، چهارمين و پنجمين بى ينال آن دوره میشود.
در دوسالانه دوم بهعنوان يكى از هنرمندان ممتاز و در كنار كسانى چون حسين كاظمى ، جليل ضياپور، چنگيز شهوق ، بيژن صفارى و چند نقاش ديگر جايزه دريافت میکند. او همچنين در پنجمين دوسالانه كه تحت عنوان بى ينال منطقهای به همت اداره هنرهاى زيباى كشور و با همكارى كشورهاى عضو پيمان سنتو (R.C.D) برگزار میگردد، موفق به دريافت جايزه بزرگ بى ينال میشود. رويدادى كه با حضور ۵۸ هنرمند پاكستانى ، ۶۶ هنرمند ترکیهای و ۳۵ هنرمند ايرانى رقم میخورد. علاوه براين دو جايزه، سعيدى با شركت در نمايشگاه پاييزه فرانسه و در بخش نقاشان جوان موفق به دريافت جايزه نقاشى جوان اين نمايشگاه در سال ۱۳۳۸ میشود كه از مهمترین جوايز هنرى در نوع خود بهحساب میآید. اين جايزه باعث میشود كه او بعدها عضو هیئتداوران و كميته تشكيلاتى نمايشگاه «نقاشى جوان» فرانسه شد.
سعيدى نمایشگاههای زيادى در ايران و اروپا برگزار كرده و در نمایشگاههای گروهى زيادى شركت كرده است. فرانسه، بلژيك، اسپانيا و سوئيس ازجمله كشورهايى است كه آثار اين نقاش در آنها به نمايش درآمده است.
شركت در بى ينال هاى پاريس، سائوپولو، نمايشگاه بال سوئيس و چندين نمايشگاه گروهى ديگر نيز مواردى است كه در كارنامه اين هنرمند معاصر ايرانى میتوان ديد و يافت. بى ينال «سائوپولو» برزيل شايد از آخرين نمایشگاههایی باشد كه نقاش اين اواخر براى چندمين بار در آن شركت داشته است.
ردپايى كه از سعيدى در ايران هست، آنقدر گم و گنگ و پراكنده است كه نمیتوان تصوير محكم و مشخصى از آن ارائه داد. در مراجعه به سالهای قبل از انقلاب به مواردى چون شركت او در نمايشگاه گروهى «انستيتو گوته» برمیخوریم كه به همراه كسانى چون سهراب سپهرى، بهمن محصص ، پرويز تناولى و حسين زنده رودى بوده است و بعد از انقلاب هيچ ردپاى مستقيمى از او در ايران نمیبینیم و نمییابیم.
به عبارتى حضور اين هنرمند در اين برهه به همان تابلوهايى برمیگردد كه هرازگاهی و به بهانهای در نمایشگاههای گروهى و موضوعی موزه هنرهاى معاصر تهران، موزه هنرهاى زيباى سعدآباد و احياناً نمايشگاه فرهنگستان هنر ارائه میشود؛ همان تابلوهايى كه تاريخ چند دهه پيش را دارند و قبل از انقلاب خريدارى شدهاند.
نمايشگاه«باغ ايرانى» موزه هنرهاى معاصر در اين ميان، آخرين جايى است كه يكى از همين آثار سعيدى را در خود جا داده است. شاخههای رنگارنگ يك درخت كه چند قدم آنطرفتر تنه تنومندش را در تابلويى از سهراب سپهرى میبینیم!
در میان مُلغمه گیجکننده نقاشیهای متنوع و جورواجور معاصر، نقاشی سعیدی از نوعی ثبات حیرتانگیز و صفا و تانی حکایت دارد که بیننده را به شگفتی میاندازد. آثارش احساسی دوگانه را در انسان برمیانگیزد، چراکه از یکسو میدانیم با آثاری مدرن مواجهیم که تمامی گسستهای تکاندهنده اعصار جدید را در خود گنجانیده است، ولی از سوی دیگر نیز در ورای غنای حاکم بر این چشماندازهای فیگوراتیو، تجلی دنیای غریبی نمود مییابد که از سلطه تاریخ فراتر میرود و انگار میان غیاب و حضور در حالتی از تعلیق میماند.
داریوش شایگان
یک نقّاشی بدون عنوان از سعیدی در حراج ۱۳۹۳ تهران ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رسید.
منبع :
هنرآنلاین
هنرگردی
حراج تهران
انسانشناسی و فرهنگ
مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران، موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران
بازدیدها: 66
آخرین دیدگاهها