آرتور ه.فیلیگ(ویجی) عجیبترین عکاس قرن بیستم
آرتور ه.فیلیگ(ویجی) عجیبترین عکاس قرن بیستم | عکاسی که سبک شخصی خود را داشت. عکاسی که به گفتهی خودش “ثبت می کرد واقعیتی را که خیلی ها نخواهند دید” اما با دیدی هنری و اجتماعی؛ نگاهی که در زمان خودش بسیار خاص بود.
آرتور ه.فیلیگ(ویجی) عجیبترین عکاس قرن بیستم | به گزارش آتلیه اثرهنری او یک بیسیم پلیس به همراه داشت که شب ها با ماشین خود که حکم محل کار او را داشت در شهر پرسه می زد. و اتفاقات شب های نیویورک را ثبت می کرد و همان جا عقب خودرو عکس ها را ظاهر می کرد.
نام این عکاس آرتور ه.فیلیگ(ویجی) بود. او وحشتناک ترین اتفاقات را با شجاعت و جسارت ثبت می کرد. وی نخستین کسی بود که سر صحنه جنایت حضور داشت. او 25 سال شب های نیویورک را ثبت کرد. هم با پلیس دوست بود و هم با جنایتکاران. ویجی توانست لحظاتی از هیجان و اتفاقات زندگی را ثبت کند که کمتر کسی ثبت می کرد. او زجر در چهره آدم ها به هنگام اتش سوزی و یا کشته شدن عزیزانشان ثبت کرد.
ویجی را بزرگترین عکاس شهری می دانند. و مشهورتیرین جمله ی که از وی به یادگار مانده است:
من دوست دارم عکس های متفاوتی بگیرم و دوست ندارم عکس هایم مثل دیگران باشد. من ویجی هستم
ویجی “عکاس مشهور و به گفته ای بزرگ ترین عکاس دنیا که دارای سبکی بسیار شخصی بود”، کسی است که اگر لا به لای صفحات کتاب های ارزان قیمت پلیسی سال های 1930 یا 1940 شرح زندگیش را می خواندیم، بی گمان لبخندی از سر بی اعتقادی بر لبانمان می نشست. با این همه، این شخصیت بسیار قوی ستایندهٔ امور واقعی بود، حتی اگر این امور خشن، بی شرمانه، حقیر و وقاحت آمیز بودند. اما او بیش از هر چیز امور انسانی را می ستود. بهترین عکس های او ارائه گر دریافت فوق العاده ای از نهانی ترین و پَست ترین وجوه زندگی در نیویورک هستند. عکس های او تصاویر خشونت و فاجعه، آزمون های سخت، رنج و امور شگفت آورند و غالباً نیازمند جسارت، قریحه و سماجت عکاس بوده اند. عکس های ویجی سرشار از زندگی و هیجانند و انسانیتی که او از خود نشان داد، امتیازی است که چشم چرانی وی را موجه می سازد.
ویجی در 1899 در لهستان زاده شد و در 10 سالگی به همراه خانوادهٔ خود به نیویورک رفت. والدین او مهاجرانی تنگدست بودند. در مصاحبه ای که در 1965 انجام داد، از نخستین سال های اقامت خود در امریکا به این صورت یاد کرد: “من تحصیلات بسیار مختصری در مدرسه کردم… در آن دوره می شد در 14 سالگی ترک تحصیل کرد و من نیز چنین کردم و بر سر کار رفتم. روزی در یک کاتالوگ فروش مکاتبه ای، آگهی دیدم که بلافاصله به آن جواب دادم. این آگهی مربوط به فروش یک دوربین شیوهٔ فروتایپ بود. و این زمان بود که تصمیم گرفتم عکاسی کنم.”
ویجی در عکاسخانه های مختلف کار کرد و حدود سال 1920 در لابراتوارهای آکمی نیوزپِیپِرز یک دورهٔ کارآموزی فنی تاریکخانه را گذراند. پس از آن رأساً شروع به کار کرد و عکاس مستقل خبری شد. در اواسط سال های 1930، مجلهٔ لایف در مقاله ای او را به عنوان یک ستاره معرفی کرد. اما در 1945 بود که آوازه ای بلند یافت، چرا که در این سال از سویی نخستین کتاب خود را با عنوان شهر عریان منتشر ساخت که گلچینی از بهترین کارهای او بود، و از سوی دیگر نمایشگاهی از آثار خود را در موزهٔ هنر نوین نیویورک برگزار کرد.
متأسفانه سال 1945 که در آن ویجی به سبب انتشار کتاب و نیز برگزاری نمایشگاه خود، به طرز گسترده ای مورد توجه مردم قرار گرفت، پایان شورانگیزترین دورهٔ کاری وی بود. او به هالیوود رفت، اما در این شهر مانند ماهیِ از آب بیرون افتاده بود.
ویجیِ به یادماندنی، همان عکاس سال های پیش از 1945 بود که با لباس می خوابید و یک رادیوی پلیس بالینش بود و همواره آمادگی داشت که شب را بیدار بماند تا بتواند سریعاً از رویدادهایی مانند قتل در محلهٔ بدنام شهر یا آتش سوزی در خانه های کارگری عکس یگیرد، همان ویجی که با ریش نتراشیده و صدای بلند دشنام می داد و سیگار می کشید، همان کسی که صندوق اتومبیلش را مبدل به دفتر کار و محل جای دادن وسایل خود کرده بود. تاریخ عکاسی جایگاه بسیار ویژه ای را به ویجی اختصاص داده است، همان عکاسی که هم با پلیس دوست بود و هم با گانگسترها و با شکست خوردگان و حاشیه نشینان اجتماع احساس همدلی می کرد و برای تمامی این تیره بختان جامعه دلسوز بود. ارزشمندترین دارایی ویجی، یک رادیوی پلیس و داشتن حق انحصاری نصب آن در اتومبیلش بود. از این رو، چون همواره به طرز اسرارآمیزی، بلافاصله در محل حادثه حاضر می شد، بر او نام “ویجی” نهاده بودند که برگرفته از اسم لوحهٔ ویجا است و آن صفحه ای است که حروف الفبا بر آن نوشته شده و احضار کنندگان ارواح برای ارتباط با روح ها از آن استفاده می کنند.
دغدغهٔ اصلی ویجی در تمام طول دوران کار حرفه ایش، سنخ موضوع بود و نه کیفیت سبک، هرچند که تصاویر او از گونه ای صداقت و خودانگیختگی بهره مندند که تنها خاص عکس های وی است. موضوع مورد علاقهٔ او، عکس گرفتن از مردم در حالت طبیعی شان بود. دو تصویر به یادماندنی او، شیوهٔ وی را کاملاًروشن می سازد. تصویر نخست انتقاد نام دارد و عکس دوم آتش سوزی در یک خانهٔ کارگری به تصویر کشیده است.
ویجی هیچ رازی در کار خود نداشت. در کتاب شهر عریان، تمامی توضیحات مورد نظر را دربارهٔ وسایل و فنونی که به کار گرفته، ارائه کرده است. ویجی اگر موفق می شد یک عکس در لحظهٔ مناسب بگیرد، هیچ گاه چند متر فیلم را به هدر نمی داد و از آنجا که با میزانسازی ثابت کار می کرد، همواره برای گرفتن هر نوع عکسی در لحظهٔ مناسب آماده بود. در مصاحبه ای که در 1965 انجام داد، اظهار داشت: “مردم سراسر دنیا از من راز شیوهٔ کارم را می پرسند. من در حالی که لبخند می زنم، به انان پاسخ می دهم که هیچ شیوهٔ کاری ندارم، بلکه صرفاً خودم هستم و نه چیزی بیش از این. کوشش نمی کنم تأثیر خوب یا بدی بر بیننده بگذارم. من صرفاً ویجی هستم.”
هنرگردی ـ مؤسسه اتاق روشن ایماژ ـ کتاب عکاسان بزرگ جهان ـ به سرپرستی برایان کو
ترجمهٔ پیروز سیار
آثار هنرمند :
بازدیدها: 23
آخرین دیدگاهها