معما در آثار مارک راسکو
معما در آثار مارک راسکو | بدون شک هربار در مورد مارک راسکو (۱۹۰۳-۱۹۷۰) صحبت میکنیم، به یاد بومهای بزرگ و انتزاعی او میافتیم که احساسات و درامای انسانی را نشان میدادند.
معما در آثار مارک راسکو | به گزارش آتلیه اثرهنری به نقل از نوریاتو: بدون شک هربار در مورد مارک راسکو (۱۹۰۳-۱۹۷۰) صحبت میکنیم، به یاد بومهای بزرگ و انتزاعی او میافتیم که احساسات و درامای انسانی را نشان میدادند. این نقاشیها بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ نقاشی شدهاند و شهرت زیادی را برای این هنرمند به ارمغان آوردهاند. اما قبل از این هم او به دنبال پیدا کردن جایی برای خودش در دنیای هنر بوده است.
آثار اولیه راسکو با چیزی که معمولا از یک هنرمند آمریکایی انتظار داریم متفاوت هستند. با این وجود هر وقت ما به آثار او نگاه میکنیم متوجه میشویم که مارک راسکو در تمام طول عمر خودش علاقه زیادی به احساسات انسان داشته است و در هنر به شدت به دنبال احساسات بوده است، نه تنها هنر خودش بلکه نسبت به هنر استادان قدیمی هم به دنبال احساسات بوده است.
“جوهره واقعی پرترههای فوقالعاده این هنرمند علاقه همیشگی این هنرمند به فیگورهای انسانی میباشد؛ او به درامای انسانها علاقه داشته است. رامبرانت این موضوع را مرتبط با ژست مدل دانسته است ولی این موضوع خیلی حقیقت ندارد، ما مدل را نمیشناسیم اما دقیقا از احساسات او مطلعیم.” راسکو در نمایشگاه “هنر رامبرانت” (۱۹۴۲، موزه متروپولیتن نیویورک)
در سال ۱۹۲۳، راسکو تحقیقات خودش را در دانشگاه ییل رها کرد و به شهر نیویورک رفت. او در روز چندین ساعت در موزه متروپولیتن نیویورک وقت میگذراند و در کلاسهای لیگ دانشجویان هنر، زیرنظر هنرمند کوبیست آمریکایی، مکس وبر تحصیل میکرد. در اواخر دهه ۲۰ او با نقاش مدرنیست میلتون آوری آشنا شد که نقاشیهای ساده و رنگارنگ او از سوژههای داخلی تاثیر عمیقی روی رشد راسکو داشت. در این زمان راسکو کمی به آثار رامبرانت علاقه داشت. سلف پرتره رامبرانت در گالری ملی هنر واشنگتن توجه وی را جلب کرد و تاثیرش در سلف پرتره راسکو در سال ۱۹۳۶ دیده میشود.
رامبرانت تنها استاد قدیمی نبود که توسط این هنرمند ستایش شده بود. راسکو اول نسخه اصلی هنر نقاشی ورمیر را در دهه ۵۰ میلادی دید. او روی پایههای بازتولید پیراهن آبی و پنجره کار کرده است. راسکو برای این کار، سبک، محتوا و ژست سوژه را تغییر داده است و سوژه را مدرنیزه کرده است. مریم راسکو دستش را به شکلی گرفته است که احساس میشود باردار است. اما پرده، تمام دکوراسیون، نقاش و بوم او همه حذف شدهاند.از این رو فضا و شخصیت اصلی کاملا فلت و انتزاعی دیده میشوند.
در سال ۱۹۲۹، مارک راسکو در آکادمی مرکزی مرکز یهودیان بروکلین به آموزش کودکان کرد و برای ۲۰ سال به همین کار مشغول بود. پس از این راسکو اکثرا به نقاشی صحنههای خیابانی و فضاهای داخلی به همراه فیگورهای انسانی پرداخت.
در دهه ۱۹۴۰، احتمالا به خاطر اتفاقاتی که در دنیا در حال رخ دادن بود، راسکو از صحنههای زندگی واقعی به سمت سمبل و افسانه حرکت کرد. راسکو احساس کرد که هنر باید تراژدی که تمدن را به لبه پرتگاه برده است نشان دهد. یک اصطلاح جدید باید کشف میشد. او میگوید: “من خیلی ناامید شدم که متوجه شدم فیگور نمیتواند در راستای اهداف من کار کند.”
حیاتیترین موضوع تاثیرگذار روی راسکو در این مقطع زمانی به احتمال زیاد تولد تراژدی (۱۸۷۲) نیچه بوده است. نیچه ادعا میکند که تراژدی یونانی باعث شده است ترسهای زندگی فانی که انسان را گرفتار کرده است از بین رود. کشف موضوعات جدید در هنر مدرن تبدیل به هدف راسکو شد. از این زمان به بعد هدف هنر او برطرف کردن خلاء معنوی انسان مدرن بود. او باور داشت که بخشی از این خلاء به خاطر نبود اسطورهشناسی میباشد.
آثار راسکو از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۹ توسط منتقدان هنری به عنوان نقاشیهای چندفرم شناخته شدهاند. خود راسکو هیچوقت از عبارت چندفرم استفاده نکرد، اما این کلمه تعریف دقیقی از نقاشیهای او بودند. خود این هنرمند، این نقاشیها را دارای یک ساختار ارگانیکتر میدانست و آنها را قطعههای جامعی از بیان انسانی میدانست. این قطعات تار از رنگهای مختلف، حاوی “نسیمی از زندگی” بودند که به نظر او در نقاشیهای فیگوراتیو آن زمان وجود نداشت. او در یک مقاله در سال ۱۹۴۷ نقاشیهای خودش را به عنوان “دراما” توصیف کرده است، اما این را نیز اضافه میکند که استفاده هنرمندان معاصر از سوژههای فیگوراتیو برای انتقال تجربه و احساسات خیلی عملی نیست. او ادعا میکند: “این تغییر ظاهر باید با ما تکمیل شود.” چندفرمها باعث شدند سبک بالغ و مشخص خودش را پیدا کند. این تنها سبکی بود که راسکو هیچوقت به صورت کامل آن را کنار نگذاشت.
بازدیدها: 10
آخرین دیدگاهها