نمره قبولی داوری، اما و اگرها
نمره قبولی داوری، اما و اگرها | اگرچه اندیشه عکسهای حاضر در نمایشگاه جشنواره تجسمی فجر به جهانی ساخته هنرمند آدرس نمیدهد ولی اگر آن را در بستر جغرافیایی ایران با پتانسیلهای موجود و تجربههای گذشته بررسی کنیم، میتوان مدعی شد که این نمایشگاه نگاهی پیشرو در فضای عکاسی ایران دارد.
نمره قبولی داوری، اما و اگرها | به گزارش آتلیه اثرهنری به نقل از ایرنا بخش عکس یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر با موضوع «آزاد» و قالب «تک عکس» در 5 بهمن فراخوان خود را با رویکرد «مستند»، «فاین آرت» و «مستند هنری» منتشر کرد.
«کیارنگ علایی» دبیر بخش عکس این جشنواره با تاکید بر «برخورد هنرمند با موضوعات عینی یا تصویرهای ذهنی از نگاه معاصر و خلاقیت در پرداخت متناسب با رویکرد انتخابی» تلاش کرده بود چراغ راهی را برای شرکتکنندگان بر افروزد تا عکسهای خبری، ورزشی، تئاتر، پرتره، مستند، فاین آرت و دیگر رویکردها به گردِ غایت اندیشه در این رویداد اجماع کنند.
اگرچه نگاه معاصر و خلاقیت عکاسانه معیار سنجش اثر تعریف شده است ولی معمولا یکی از آسیب هایی که در فراخوان های عکس با رویکرد آزاد، استاندردهای متفاوت در معیار ارزیابی است که کار را برای تیم داوری مشکل میکند؛ فرضا «کانسپت» یک عکس فاین آرت در ذهنیت هنرمند در بیقیدی محض جان میگیرد و خلق میشود درحالی که در عکس مستند «رخداد به مثابه یک امر بیرونی» بهانهای برای کشف «واقعیت» تعریف میشود و ذهنیت هنرمند خود را وفادار به عینیت میداند.
اگر چه علایی با انتخابی هوشمندانه در تیم داوری خود متشکل از «بهنام صدیقی»، «مهرداد افسری» و «شادی قدیریان» که جایش را به «محمدرضا شریف زاده» داد، تلاش کرده است مصائب این فراخوان را که از ذات «جشنواره فجر» به میراث برده، کاهش دهد، درنهایت وجود چند فریم خارج از روند کلی نمایشگاه از گل درشتترین موارد عکسهای انتخابی است که احساس تحمیل شدن برخی از آثار را بر تیم داوری القا میکند.
سیاستگذاریهای 10 دوره گذشته جشنواره تجسمی فجر که رویکرد مردمی بودن آن، جشنواره را به سمتی سوق داده است که جامعه هدفِ این رویداد هنرمندان جوان و جویای نام باشد و احتمالا کمبود عکسهای حرفهای و استاندارد بزرگترین مشکلی بوده که تیم داوری با آن مواجه شده است.
جشنواره تجسمی فجر ذاتا نگاه مناسبتی را در درون خود دارد و همین امر کار را برای تیمهای داوری سخت میکند همانطور که در این نمایشگاه مشاهده میشود تلاش شده است، گفتمان انقلاب به نحوی در عکس های انتخابی آورده شود که هم از نگاه شعار زده جشنوارههای مناسبتی فاصله بگیرد و هم تصاویر، نمایندگان مناسبی برای چهلمین سال انقلاب باشند، برای مثال تصویر زنی هم سن انقلاب، که تصویری از شهیدی به سن امروز خود را در آغوش گرفته و نگاه پرسشگرش از لنز عکاس گریزان است.
اگرچه عکسها در خدمت یک «کُل» هستند که از جهان مشترک علایی و تیم داوری سرچشمه میگیرد ولی هستند تصاویری سرکش و رو به مسیر ناکجاآباد که با برداشتی سطحی از عکاسی سر از نمایشگاه درآوردند.
گرچه در نگاه معاصر امر مطلقی وجود ندارد ولی میتوان برای گشودن باب نقد، آثار این نمایشگاه را در سه محور «رویداد»، «فرم» و «اندیشه» استوار دانست که پاشنه آشیل این نمایشگاه تصاویر «رویداد محور» است. این تصاویر در تقابل با قدرت تصاویر «اندیشه محور» نمایشگاه که مخاطب را در مواجهه با خود به خوانش اثر، رمزگشایی و کشف معنا وامی دارد، قرار می گیرند.
عکسهای رویداد محور که در پاراگراف قبل به عنوان ضعف نمایشگاه عنوان شد، بازنمایی سطحی از رویدادهایی است که ردپای «عکاس» در «عکس» دیده نمیشود و عکس به نشانهای ارجاع نمیدهد تا مخاطب آن را همچون سر نخ در دست گیرد و به عمق راه یابد، که برای مثال عکسی با عنوان «پیشواز شب چله» که رقص محلی و شادی کردنشینان را به تصویر کشیده است بیشتر کاربردی گردشگری برای معرفی به توریست ها دارد و از کارکرد هنری خالی است.
عکسی «بدون عنوان» که در توضیح آن نوشته است: «مردی که در ازدحام نمایشگاه کتاب گرما زده شده است و همسرش، مقوایی را بادبزن کرده و سعی دارد او را خنک کند»، «تصویر ضد نوری از راهیان نور»، «اتاقک سیمانی رانندگان» بخشی از عکسهای ضعیفی محسوب میشود که این نمایشگاه را از مسیر منطقی خود خارج کرده است.
محیط زیست و مصرفگرایی از موضوعات مهمی است که در دو دهه اخیر پروژه های عکاسی زیادی بر آن متمرکز شده است، این نمایشگاه هم از این رویکرد مستثنی نیست ولی متاسفانه با تصاویر سطحی از بازنمایی ها روبرو هستیم که در نبود شناخت نسبت به مولفههای جامعه مصرفی و گرفتار در کلیشههای تصویری، شکل گرفته اند و عکاسان نتوانستهاند در گفتمان منطقی در این حوزه گام بردارند که برای مثال «رهایی شیشه های نوشیدنی در طبیعت»، «شلنگ و تانکر» از جمله عکسهای ضعیف این بخش هستند.
البته تصویر «لاک پشت نشسته بر روی زباله های رودخانهای» و «رها شدن گلدانهای پلاستیکی پس از کاشت گل در طبیعت» عکسهایی با قابلیت خوانش هستند ولی در مجموع، اندیشه عکاس در آن دیده نمیشود.
در برخی تصاویر عکسها به صورت کامل در اسارت تکرار فرم قرار گرفتهاند و در یک حافظه ناقص تصویری، بیشمار مشابه این تصاویر وجود دارد که در فرایند فرمالیستی خود یادآور مشقهای روزهای نخست آموزش عکاسی است و میتوان در این زمینه به تصاویر «درخت»، «طبیعت از پس پرده و پشت پنجره» و «آینیه خودرو» اشاره کرد.
عمده تصاویر این نمایشگاه تصاویری دارای خوانش است و در آنها استانداردهای بصری به خوبی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند این امر از محور قرار گرفتن رابطه «اندیشه و هنرمند» در داوری عکسها حکایت دارد ولی در برخی موارد با عکسهایی روبرو میشویم که با وجود انتقال معنا در تکنیک بسیار ضعیف عمل کردهاند برای مثال تصویر «کلنگ در خاک فرو مانده در جلوی مردانی که دست بر روی دست نهادند» تصویری است که به نحوی ما به ازای شرایط توسعه در جامعه است و همچنین عکس دیگری از آسایشگاه و یا بیمارستانی که افراد بر روی تخت خوابیدهاند از جمله تصاویر حامل معنا هستند که متاسفانه عکاس در کنترل نور به عنوان اولین تکنیک «فیزیک و ابزارشناسی» در مباحث آموزشی سخت ناتوان بوده است.
نوشتن گزاره به همراه تصویر به انتخاب هنرمند صورت گرفته است و همین امر سبب شده است که مخاطب پندارد که آثار دارای متن به امری ضروری برای هنرمند دلالت دارد درحالی که بیگانگی متن و آثار در بیشتر کارها، بدون داشتن ارتباط معنایی به نحوی است که تصور می شود «متن و تصویر» وصلههای ناجوری هستند که به زور هنرمند به یکدیگر دوخته شدند و اشتیاق مخاطب در خواندن متون در آثار اوایل نمایشگاه به بی میلی در اواخر نمایشگاه منتهی میشود؛ مسالهای که ضعف آموزش صحیح در این بخش را آشکار میکند.
در برخی تصاویر، متنها به موضوعی قدرتمند دلالت میکنند که عکاس در به تصویر کشیدن آن بسیار ضعیف عمل کرده است. برای مثال پرتره محیطی مردی که در وسط حیاط نشسته است و در کپشن میخوانیم که «رجب رشیدی، جانباز جنگ تحمیلی بر اثر اصابت ترکش به سرش، رگ خواب خود را از دست داده و اکنون 33 سال نخوابیده و دیگر نمیتواند خواب را در چشمانش احساس کند». عکاس در نشان دادن تصویری که به خوانش نوع زندگی این جانباز منجر شود، منفعل است و متن چندین قدم جلوتر از عکس قرار گرفته و خود را به تیم داوری تحمیل کرده است.
البته عکسهایی در این نمایشگاه دیده میشود که متن و عکس با یکدیگر در هم تنیدهاند و متن ها به پیرنگ هایی بدل میشوند که از تصاویر رمزگشایی میکنند. از میان آنها میتوان به عکسی محو از میدان آزادی تهران، از پشت سطحی با فرم های ریز و مکعب شکل اشاره کرد که در متن این تصویر درمی یابیم که این عکس، «تصویری است که عکاس در روزمرگیهای رفت و آمدهای روزانهاش به میدان آزادی از پشت پنجره اتوبوس نظاره کرده است.»
تصویری غیر واضح از «آزادی» که در روزمرگی نقطه آغاز و شروع هنرمند قرار دارد و این تصویر از پشت پنچره اتوبوس تجربه می شود. تصویر مبهم از پشت پنجره اتوبوس به نشانهای تعبیر میشود که با خود «شتاب برای رسیدن به یک مکان، شتاب برای بازگشت از همان مکان، در یک دایره تکرار به تجربه مخاطب میگذارد».
حجم عظیمی از تصاویری که از غربال تیم داوری به نمایشگاه رسیده است تصاویری دارای معنا و خوانش است که در کمتر نمایشگاهی در ایران شاهد این رویکرد بودیم؛ همین امر است که می توان به تیم داوری نمره قبولی داد.
اگرچه ما در نمایشگاه با نام هایی بی سر و صدا مواجه هستیم ولی مجموعه تصاویر نمایشگاه آوایی دل انگیز را به گوش می رساند که از نسل جوانی خبر می دهد که هنر را به مثابه اندیشه دنبال می کند و از بازنمایی عکاسانه تهی از معنا عبور کرده است.
اگر چه اندیشه قالب در عکسهای نمایشگاه از تکرار سر در می آورد و به جهانی ساخته هنرمند آدرس نمی دهد ولی اگر این نمایشگاه را در بستر جغرافیایی ایران با پتانسیل های موجود در تجربه های گذشته بررسی کنیم می توان مدعی شد که این نمایشگاه دارای نگاهی پیشرو، و قدمی رو به جلو در فضایی عکاسی ایران است و باید تلاش کرد این صدا در دیگر فضاهای عکاسانه ایران به گوش رسد تا راه گفتوگو گشوده شود.
از عادل پازیار
بازدیدها: 13
آخرین دیدگاهها