عصر طلایی هلند – قسمت دوم
عصر طلایی هلند – قسمت دوم
عصر طلایی هلند – قسمت دوم | آتلیه اثرهنری به نقل از نوریاتو : در سال ۱۹۵۸، جنبش استقلال هلند، با شورش مذهبی هفت استان پروتستان برعلیه حکومت کاتولیک هاپسبورگ اسپانیا شروع شد که به آغاز یک جنگ هشتاد ساله منتهی شد. استقلال از اسپانیا، به صورت رسمی در سال ۱۵۸۱ اعلام شد ولی استقلال هلند تا سال ۱۶۴۸ و پایان جنگ توسط اسپانیا به رسمیت شناخته نشد. دین نقش پررنگی در این جنگ داشت و کلیسای اصلاح شدهی هلند و همچنین احساس ملیگرایی هلندیها باعث به وجود آمدن عصر طلایی هلند شدند. هنر نیز یک مسیر مستقل در پیش گرفت و روی سوژههای غیردینی تاکید بیشتری داشت و به جای به تصویر کشیدن عظمت مذهب کاتولیک، روی زندگی روزمره و عادات واقعگرایانه تاکید داشت.
آنتورپ نیز که مانند دیگر شهرهای بلژیک مدرن یک قطب اقتصادی بود به شورش هلند برعلیه اسپانیا پیوست ولی در سال ۱۵۸۵ توسط نیروهای اسپانیایی اشغال شد. یکی از بندهای بیانیهی تسلیم شهر، این بود که تمامی پروتستانها باید ظرف دو سال شهر را ترک کنند. در نتیجهی این بند، صنعتگران و تجار ثروتمند زیادی به آمستردام رفتند که باعث هجوم کسب و کارهای مختلف و کارگرهای حرفهای به این شهر شد. جمهوری هلند، مقصد پناهجویان زیادی از جمله پروتستانهای فرانسوی، یهودیهای سافاردیک اسپانیا و پرتغال و همچنین مسافران بریتانیای بزرگ شد که نتیجهی آن گسترش یک زندگی فرهنگی پررونق بود. کلیسای اصلاح شدهی هلند، روی تحصیل به عنوان بخشی از مطالعات کتاب مقدس تاکید زیادی داشت و دانشگاه لِیدن تبدیل به قطب فلسفه و اکتشافات علمی شد. متفکران و دانشمندان هلندی در بخشهای زیادی پیشرو بودند. برای مثال میتوان به فیلسوف مشهور باروچ اسپینوزا، فیزیکدان کریستیان هویجنس و مهندس هیدرولیک یان آدریانسزون لیگویت اشاره کرد. روشنفکران مشهور دیگری که ایدههای آنها به دلیل تفتیش عقاید محدود شده بود به هلند پناهنده شدند. از مشهورترین روشنفکرانی که در این کشور پناهنده شدند، میتوان به رنه دکارت فیلسوف فرانسوی و جان لوک انگلیسی اشاره کرد.
تجارت جهانی چیزی بود که باعث رفاه هلندیها در عصر طلایی هلند شده بود. کمپانی هلند و شرق هند، اولین شرکت چند ملیتی که سهام آن در اولین بورس دنیا ارائه شد، در سال ۱۶۰۲ تاسیس شد. هدف تجارت هلند اروپا که از آن غلات تهیه میکرد و آسیا که یک انحصار تجاری داشت بود. ادویه، ظروف چینی، ظروف ژاپنی و گونههای گیاهی نادر، تبدیل به بخشی از زندگی رفاهی هلندیها شد. ثروت آنها نیز منابع تراژدیکی داشت و اغلب از استعمار کشورهای آمریکایی و انحصار تجارت برده در این کشورها به دست میآمد.
پشتیبانی
طبقه متوسط و طبقه تجار، مصرفکنندههای اولیه هنر بودند و پیتر ماندی در سال ۱۶۴۰ نوشته است:”از لحاظ هنر نقاشی و علاقه مردم به تصاویر، فکر میکنم هیچکس فراتر از آنها نیست”. اکثر کارها برای دکور خانهها در مقیاس کوچک بودند. برخی پژوهشگران معتقدند که در این عصر میلیونها کار هنری ساخته شده است و هنر راهی برای حرف زدن بود. اکثر مردم، بهترین کارهای هنری خودشان را در اتاقهای بزرگی که در آنها مردم را میدیدند یا کسب و کار خودشان را راه انداخته بودند آویزان میکردند. درحالی که در اوایل قرن ۱۷ تقاضا برای صحنههای مذهبی زیاد بود، طولی نکشید که بازار با تصاویر پرتره، منظره، اشیاء بی جان و کارهای تصویری اشباع شد.
مفاهیم، سبکها و تمایلات مردم
اشیاء بیجان
چند زیرسبک متنوع برای سبک نقاشی از اشیاء بی جان تعریف شد که خیلی معروف شدند. از این سبکها میتوان به وانیاتا، گل، صبحانه و پرانکاستیلون (نمایش غذا و وسایل گران قیمت) اشاره کرد.
نقاشیهای وانیاتا، یکی از سبکهای نقاشی از اشیاء بی جان بود که عناصر زیبا را با سمبولیسم مسیحی ترکیب میکند که یک پیام اخلاقی از زودگذر بودن زندگی زمینی را منتقل کند. وانیاتا که به معنی پوچی و بیهودگی است، به یکی از بخشهای کتاب مقدس اشاره دارد که میگوید:”همه چیز بیهوده است” و این نقاشیها در درجه اول یک ژانر پروتستان بودند. لیدن هلند، به خاطر دانشگاهش که نقش مهمی در الهیات داشت، به زودی تبدیل به یک مرکز هنری برای نقاشیهای وانیتا شد و میتوانید آن را در «یک نشانه از پوچی زندگی انسان» هارمن استینویک ببینید. این اصل در کل هلند معروف شد ولی هر شهر یک شئ مخصوص به خودش را در نقاشیها استفاده میکرد. برای مثال در نقاشیهای آمستردام، از گلها استفاده میشد و در لاهه که به عنوان سوپرمارکت شناخته شده بود، بیشتر از مواد غذایی و به خصوص ماهی در نقاشیهای خودشان استفاده میکردند.
صحنههایی که میزهای باشکوه را به تصویر میکشیدند، در بین حامیان هلندی خیلی محبوب بودند و چند زیرمجموعه نیز برای این سبک تعریف شد. این زیرمجموعهها عبارت بودند از صحنههای شام، صحنههای صبحانهی دیر وقت و صحنههای بازار. صحنههای صبحانه از لحاظ هنری به خاطر تاکید روی ترکیب و رفتار نور یکی از مشهورترین آثار هنری هستند. یکی از رهبران این سبک، ویلم کلائسز هدا بود که میتوانید استعداد او را در نقاشی اشیا بی جان با صدف، لیوان نوشیدنی، لیمو و کاسهی نقرهای ببینید.پیتر کلائسز یکی دیگر از رهبران این سبک بودند ولی تاکید اکثر کارهای او روی وانیتا است.
پرانکاستیلون که به معنی اشیا بی جان ظاهری میباشد، در آنتورپ شروع شد و به سرعت توسط جمهوری هلند به کار گرفته شد. اشیاء کمیاب یا دلخواه که توسط تجارت به دست آمده بودند، اغلب در این تصاویر وجود داشتند و از اشیا مختلفی مانند ظروف گران قیمت، میوهها و گلهای کمیاب و یا متداول، غذاهای خوشمزه و بازیهایی که همه نماد زندگی ثروتمندان بودند، در این تصاویر استفاده شده بود. جان دیویدز دهیم یکی از رهبران این سبک در آمستردام بود که کار او را میتوانید در یک میز دسر ببینید. ویلم کاف نیز نقش مهمی در گسترش این سبک داشت، با این وجود کارهای او گروههای کوچکی از اشیاء کمیاب را برجسته میکند.
هنرمندان زیادی برای نقاشی از گلها در عصر طلایی هلند معروف شدهاند. برای مثال میتوان به خانمهایی مانند ماریا فن اوسترویک، راچل رویش و ماریا سیبیلا مریا اشاره کرد. راچل رویش، به خاطر استفاده از ترکیبهای نامتقارن و اثر نور برای ساخت یک جنبش پرانرژی در سرتاسر دنیا شناخته شده است. او خیلی هم موفق بود و نقاشیهای او با قیمت بالاتری نسبت به رامبرانت به فروش میرفت. نقاشیهای ماریا فن اوسترویک که از گلها میکشید، مانند «مانیتا-زندگی ثابت» که دو زیرسبک مختلف را ترکیب کرده بود، معانی مذهبی و مخفی داشت. ماریا سیبیلا مریا از روشهای علمی برای به تصویر کشیدن گونههای گیاهی و حیوانی استفاده میکرد. امروزه این هنرمند به دلیل اینکه اولین فردی بوده است که چرخه زندگی پروانه و چند گونه حیوانی دیگر را ثبت کرده است، به عنوان کاشف علم حشرهشناسی شناخته میشود.
نقاشی منظره
نقاشی منظره در اوایل قرن ۱۷ تحت تاثیر سبک تونال قرار داشت و اسایان فن دِوالد از پیشگامان این سبک بود. این سبک همانطور که در «منظرهی زیرکزی» دیده میشود، آسمان را برجسته نشان میداد، منظره را با نمای کلی تار به تصویر میکشید و تمام جزئیات صحنه با یک جو تک رنگ پوشانده شده بود. این سبک توسط افراد زیادی مورد استفاده قرار گرفت ولی شاخصترین فردی که این سبک را در نقاشیهایش به تصویر کشید یان فن گوین بود که کارهایی مانند منظرهی تپه را به تصویر کشید.
در اواسط قرن ۱۷، نقاشی منظرهی هلند به سبک کلاسیک روی آورد. از نمونههای این سبک میتوان به کارهای هنرمندانی مانند یاکوب فن رویزدائل اشاره کرد. درحالی که کارهای او یک تاثیر جوی دارند، کارهای او مانند آسیاب بادی در «ویک بیژ دورشتات» تاکید زیادی روی ترکیببندی دارند و اغلب روی یک آسیاب بادی حماسی، درخت یا برج و تضاد قوی بین تاریکی و روشنایی تمرکز دارند. او در عین حال از نگاه علمی نیز در کارهای خودش استفاده کرده است. کارهای فن روئیزدائل خیلی پربار و متنوع هستند و علاوه بر مناظر و چشماندازهای دریایی هلند، جنگلها و کوههای نروژ را هم به تصویر کشیده است. او همچنین یک معلم خوب هم بود و شاگردش میندرت هوبما تبدیل به یک هنرمند منظرهی مشهور شد.
سبک منظره به اندازهای محبوب بودند که زیرسبکهای مختلفی از جمله زیرسبکهای عمومیای مانند صحنههای ماه، صحنههای روستایی و صحنههای جنگل و همچنین سبکهایی که مختص یک مکان خاص بودند مانند هائرلمپیس که صحنههایی از هارلم (تلفظ قدیمی هائرلم) را به تصویر میکشد را گسترش داد. «هارلم با مزارع رنگپریده» اثر یاکوب فن روئیزدائل، یک نمونهی قابل توجه از این سبک است.
مهمترین زیرسبکهایی که هنرمندان و جنبشهای هنری بعدی را تحت تاثیر خودشان قرار دادند عبارت بودند از مناظر شهری، مناظری که در پیشزمینهی آنها حیوانات بودند و مناظر ایتالیایی اشاره کرد. مناظرشهری هلند، اغلب یک نگاه برجسته روی زندگی شهری بودند. مناظر شهریای کمی که یان ورمیر به تصویر کشیده است مانند «نمایی از دلفت» یک نمای پانورامیکتر از آسمان داشت و مانند «خیابان کوچک» یک نما از خیابانهای شهر را در خود گنجانده بودند.
یان بوث یکی از پیشروهای مناظر ایتالیایی بود که تحت تاثیر یکی از همکلاسیهای خودش در روم به نام کلاود لورین بود. هردو نقاش، نماهایی از مناظر ایدهآل شدهی ایتالیا را به تصویر کشیده بودند که اغلب شامل خرابههای کلاسیکی بود که در نورطلایی غرق شده بود. از این سبک که نقاشی «منظرهی ایتالیایی با یک نما از بندر» اثر بوث یک نمونهی خیلی خوب از آن است، توسط حامیان اشرافی استقبال زیادی شد و مناظر ایتالیایی، از محبوبترین سبکهای آن زمان بودند.
تعدادی از هنرمندان آن زمان در کشیدن منظرههایی که حیوانات اهلی (اکثرا گاو و اسب) در پیشزمینه تصاویر حضور داشتند تخصص داشتند. آلبرت کویپ همانطور که میتوانید در «گاوها در یک رودخانه» ببینید، یکی از استادان بزرگ این سبک بود. منظره برای حامیان هلندی، به احساس غرور ملی در ارتباط بودند و شامل عناصری بودند که ارزشهای هلندی را به تصویر میکشیدند. برای مثال گاو نشانهی رفاه و پاکی زندگی روستایی هلند بود. توجه دراماتیک رامبرانت نیز روی آسیاب بادی در «آسیاب» یک نماد مشخص از هلند را زنده کرد.
طراحی چاپی
طراحان چاپ عصر طلایی هلند که از سنتهای شمال اروپا در طراحی چاپ پیروی میکردند، هرکول سِگرز، یاکوب فن روئیزدائل و بالاتر از همه رامبرانت بود. مانند نقاشیهایی که میکشید، رامبرانت در این عرصه نیز خلاق و پرکار بود. او با صفحه مانند بوم رفتار میکرد و جوهر را روی صفحه میگذاشت تا از یک قلمزنی احساسات مختلفی را منتقل کند. علاوه بر این او به صورت خلاقانه با صفحهها کار میکرد و با کندن قسمتهای قلمکاری شده، و سپس کشیدن روی این قسمتها با استفاده از سیاه قلم، طرحهای جدیدی را میکشید. سوژههای او نیز به اندازهی نقاشیهایش متنوع بودند و در آنها صحنههایی از کتاب مقدس، منظره، پرترههایی مانند «یان لوتما» و صحنههای تصویری مانند «گلداسمیت» دیده میشد.
هرکول سگرز که در کشیدن منظرههای خیالی و تکنیکهای چاپ از خلاقیت بالایی برخوردار بود، توسط تاریخشناس هنر معاصر، نادین اورنستین از او به عنوان “یکی از بارورترین ذهنهای هنری عصر خودش” از او یاد میشود. او از پیشگامان فرآیند قلمزنی سه رنگ بود و یک متد برای چاپ رنگی با کندهکاری بود که برای خلق چیزی که با نام «نقاشی چاپی» شناخته میشد، مورد استفاده قرار گرفت. او از کاغذهای رنگی استفاده میکرد، که قبلا چاپ کرده بود و بعدا این کاغذهای چاپی را با آبرنگ رنگ میکرد. با این روش او مناظر روشنی را میساخت که شباهت زیادی با اتمسفر و نور آن زمان از روز داشت. رامبرانت او را ستایش میکرد و تعدادی از کارهای او را جمعآوری کرد. رامبرانت حتی از یکی از پرینتهای سگرز با نام «توبیاس و فرشته» در «پرواز به مصر» خودش نیز استفاده کرده است.
قلمزنیهای منظرهی یان فن روئیزدائل نیز خیلی ستایش شده است و تاثیر بسیار زیادی رو چاپهای منظرهی بعد از خودش داشت. مشاهدات دقیق او از لوکیشنهایی که با دقت به تصویر کشیده شدهاند به همراه افکت روشنی که دارند، مانند چیزی که در «مرداب جنگلی با مسافران در ساحل» دیده میشود تاثیر قابل توجهی روی هنرمندان بعد از خودش مانند جان کانستیبل و شاگردان مدرسهی باربیزون داشت.
نقاشیهای صحنههای خودمانی
عصر طلایی هلند، هنر نقاشیهای صحنههای خودمانی را هم گسترش داد. این کارها شامل به تصویر کشیدن موزیسینها، صحنههای داخلی رستورانها، زنان خانهدار در صحنههای داخلی آرام و جشنهای مختلف بودند. صحنههای پیتر بروگل از زندگی روستایی که اغلب نادانی انسانها را نشان میداد، روی گسترش چیزی که با نام کلین بیوزلینگن یا چیزهای بیاهمیت شناخته میشد تاثیر گذاشت. فرانس هالز همانطور که در « Merrymakers at Shrovetide» تکامل نقاشیهای صحنههای خودمانی را رهبری کرد. جودیت لیستر نیز به عنوان یکی از دو زنی که توانست وارد انجمن نقاشان قرن هفدهم شود، یکی از نقاشهای مشهور این سبک در عصر طلایی هلند بود که در کشیدن موزیسینها، بچهها در حال بازی و زوجهایی که در جشنها شرکت میکردند، تخصص داشت.نقاشیهای صحنههای خودمانی، چه هنگام کشیدن فسادهای اخلاقی مانند «خانوادهی فاسد» جان آستین و چه هنگام نشان دادن تقوا مانند «فضای داخلی و زوج جوان» پیتر دِ هوک، یک تم اخلاقی داشتند.
بازدیدها: 24
آخرین دیدگاهها