پرترههای ویندهام لویس
پرترههای ویندهام لویس | ویندهام لویس مردی بود که برای بهترین شدن در هنر و ادبیات جاهطلبی زیادی داشت. به عنوان یک نویسنده، به خاطر عقاید اجتماعی و سیاسی شدیدی که داشت، توسط افراد زیادی مورد حمله قرار گرفت ولی به عنوان یک هنرمند، والتر سیکرت از او با نام بهترین هنرمند پرتریست(صورت نگر) یاد میکند.
پرترههای ویندهام لویس | آتلیه اثرهنری به نقل از نوریاتو : ویندهام لویس مردی بود که برای بهترین شدن در هنر و ادبیات جاهطلبی زیادی داشت. به عنوان یک نویسنده، به خاطر عقاید اجتماعی و سیاسی شدیدی که داشت، توسط افراد زیادی مورد حمله قرار گرفت ولی به عنوان یک هنرمند، والتر سیکرت از او با نام بهترین هنرمند پرتریست(صورت نگر) یاد میکند.
هدف پرتره
لویس اعلام کرده بود که هیچ علاقهای به ثبت حالات روحی مدلهای خودش ندارد زیرا از نظر او پرتره برای مشخص کردن شخصیت مدل نیست بلکه هدف از این کار، ارائه یک تصویر عمومی از شخص است. از لحاظ سبکشناسی، اکثر کارهای او سرد و حساب شده هستند و آنچنان که در برخی کارهای او پرترههای بروزینو دیده میشود مقدار کمی منریسم(اخلاقشناسی) نیز در آنها به کار رفته است. در نقاشیهای لویس هیچ گرمایی وجود ندارد و در برخی از آنها اینگونه به نظر میرسد که با بزرگنمایی تناقضات موجود در سوژههایش سعی در کاریکاتورسازی آنها دارد. با اینحال، لویس همیشه اطلاعات زیادی درمورد افرادی که از آنها نقاشی کرده است به ما میدهد.
یک رهبر تجربی
دانستن این موضوع که لویس مرکز هنر تجربی بود که از دوره ادوارد هفتم و پس از آن وارد بریتانیا شد خیلی مهم است. این کار با گروه شهری کامدن که او در سال ۱۹۱۱ در نمایشگاههای آنها شرکت میکرد شروع شد و با کارگاههای امگای راجر فرای در سال ۱۹۱۳ ادامه یافت. در نهایت پس از جدایی از فرای او مرکز هنری Rebel را در سال ۱۹۱۴ بنیان نهاد. این مرکز بعدا به گروه بلومزبری تغییر نام یافت.
مرکز هنری Rebel باعث تولد وُرتیسیسم شد و لویس در آن یک چهره پیشرو بود. این حرکت آوانگارد عمر کوتاهی داشت ولی از ترکیب کوبیسم و فیوچریسم تصویرسازیهای نیمهانتزاعی، حالتهای غیرشخصی و مکانیکی خشن را به هنر بریتانیا معرفی کرد.
با اینحال هنگامی که لویس اولین و تنها نمایشگاه وُرتیسیت با نام تایروس و پرترهها را در سال ۱۹۲۱ در گالریهای لستر برگزار کرد، موفقیت تبلیغاتی کمی به دست آورد.
در پرتره از خود معروفش “آقای ویندهام لویس به عنوان تایرو” این هنرمند خودش را با یک بیان متناقض نقاشی کرده است. او لب خودش را تا کرده تا دندانهایش در معرض دید باشد و در چشمها نیز یک نگاه مشکوک دیده میشود. صورت او از سطوح صاف و زوایای تیز ساخته شده است و پسزمینه غلیظ نارنجی-زرد این دید رک و بیمحابا از خودش را بیشتر برجسته میکند. مقایسه این نقاشی با یک سیاه قلم از سال ۱۹۳۰ با نام پرتره از خود با کلاه و دیدن اینکه این مرد بینظیر، از معرفی دوباره خودش تا چه اندازه احساس خطر میکرد.
از آنجایی که نقاشیهای او بازخورد کافی را نداشتند او در دهه ۱۹۲۰ به نویسندگی روی آورد ولی علاقه خودش را به پرتره از دست نداد و از هنرمندان آوانگاردی مانند جیمز جویس، اِزرا پوند و ت. س. الیوت الهام میگرفت و نقاشیهای بیشتری میکشید. به همین دلیل است که پس از پرترههایی که از خودش میکشید، بهترین کارهای او پرترههایی است که از نویسندگان مختلف میکشید.
در سال ۱۹۲۵ لویس یک پرتره با مداد از ت. س. الیوت کشید ولی تا سال ۱۹۳۸ طول کشید تا آن را تبدیل به یک پرتره خیلی پیچیده رنگ روغن کرد. لویس در این پرتره یک موضوع غیرپایدار و مشکلساز را در الیوتی به تصویر کشیده است که با کتشلوار و کراوات ، دستهای خودش را درهم قفل کرده و با شانههای خم شده و چشمهای نگران نشسته است را به تصویر کشیده است. سایه پشت سر او و شکلهای انتزاعی پیچخورده در دو طرف صندلی جو نگرانکننده موجود را تقویت میکند. این نقاشی به عنوان تست به آکادمی سلطنتی هنر فرستاده شد. لویس میخواست ثابت کند که آکادمی سلطنتی فقط گروهی از تاجران تازهکار هستند که هیچ علاقهای به گسترش هنر ندارند. مشخص است که آنها این اثر را رد کردهاند.
یک پرتره رنگ روغن استادانه از ازرا پوند در سال ۱۹۳۹ که در آن شاعر روی یک صندلی نشسته است و چشمهای خودش را به گونهای بسته است که حدس زده میشود خوابیده یا در دنیای خودش باشد، توسط گالری تیت لندن خریداری شده است. از طرفی دیگر، جیمز جویس که مدل چندین پرتره مختلف بوده است، از چنین شانسی برخوردار نبوده است.
در یک پرتره سیاهقلم از ربکا وست، لویس صورت مدل را از دو نقطه مختلف نقاشی کرده است که باعث شده است اضطراب و سختی را بهتر از عکاسی به تصویر بکشد. پس از دیدن این کار فوقالعاده در سال ۱۹۳۹، والترت سیکرد برای لویس یک پرتره فرستاد که در آن گفته شده بود او بزرگترین پرتریتیست تمام دورانهاست.
ویندهام لویس خودش را به کشیدن پرتره از شخصیتهای آوانگارد محدود نکرد. او چندین تصویر از زنهای مختلف، دوستان خودش، افراد جامعه و دنیای ادبیات مانند نویسنده کاتولیک رومی G.K Chesterton، نائومی میتچیسون و یک طرح زیبا از نانسی کُنارد اشاره کرد ولی بالاتر از همه اینها همسرش فرونا بود. او دو پرتره در سال ۱۹۳۷ از همسرش کشید که رنگ غالب هر دو قرمز بود. متخصصان هنری معتقدند این موضوع ممکن است به خاطر شروع افت دید این هنرمند به خاطر آسیب به اعصاب بینایی او باشد. او بیست سال بعد درحالی که تقریبا نابینا بود از دنیا رفت.
درحالی که بینایی او در چهل سالگی شروع به ضعیف شدن کرد، تصاویری هم که میکشید، ترسناکتر میشدند و به همین دلیل کیفیت کارهای او تفاوت زیادی با هم دارند. او هنگام کشیدن شاعران آوانگارد از سبک مدرنیستی استفاده میکند درحالی که برای کشیدن تصویر همسر و دوستان خودش بیشتر یک هنرمند نچرالیست است.
بازدیدها: 22
آخرین دیدگاهها